✍ سایت پی جور
اهالی رسانه هنوز در غم درگذشت پژمان مهدوی فر بودند که خبر خاموشی آقای “بیداری” همکاران را مبهوت فقدان دیگر کرد.
سامی شهبازی رئیس خانه مطبوعات و پیشکسوت رسانه ای عصر دیروز در سن ۵۰ سالگی بر اثر سکته مغزی درگذشت و خبر درگذشتش به سرعت برق و باد در فضای مجازی منتشر شد. دوستان هرکدام سعی کردند در تیترهای متفاوت و خلاقانه گوی سبقت را از دیگری بربایند. برخی تیترها در اوج زیبایی و حرفه گری، کانالها را مزین کرده بود و برخی تیترها نیز صرفا به اطلاع رسانی در خصوص درگذشت شهبازی اختصاص داشت.
مرد اخلاق مدار، شیرین بیان و سخنور مطبوعات به جبر زمانه رخت بربست و راه به دیاری دیگر سپرد تا خیل علاقه مندانش را در سوگ خود داغدار و ناباور با غمی جانسوز بر جای گذارد.
سه دهه از جامعه رسانه با او خاطره دارند. نخستین ورود حرفه ای او در عرصه مطبوعات به رسالت برمی گشت و چه خوب “رسالتش” را بجای آورد.
در طول سالها که “حرفه ای” فعالیت روزنامه نگارانه می کرد از رسالت تا مشاوره رسانه ای در زمان اعلایی و رئیس بسیج رسانه را پیمود تا به ریاست خانه مطبوعات رسید و کانال بیداری را نیز مدیریت می کرد.
شهبازی از جمله روزنامه نگارانی بود که حضورش برای همکاران چون کلاس درس بود چه بسیار کسان که بالاتفاق معتقدند “او” در رفتار و گفتار در سکوت و حرف، اخلاق می آموزد و به عکس بسیاری از ما پیش داوری نمی کرد. با وجود روحیه شوخ طبعی که داشت همیشه لبخند بر داشت.
روزنامه نگاری برای وی “احترام” و “اعتبار” داشت او به هیچ قیمتی حاضر نبود اعتبار و حیثیت حرفه ای این شغل زیر پا گذاشته شود.
او یک روزنامه نگار تمام عیار بدون گرایش خاصی سیاسی بود و فضای رسانه سخت به این آدمها نیاز دارد.
سامی شهبازی مطبوعات را چشم بیداری جامعه و زبان گویای مردمانش می دانست نه ویترینی برای خودنمایی ها و مجالسی برای عقده گشایی ها…
اما دریغ و صددریغ که سامی، مرگ را پذیرا شد و دوستان و رفقای واقعی و خانه اش را برای همیشه تنها گذاشت.
این روزها خانه (مطبوعات) برای او روزهای خوشی نبود. برخی رفتارها و رویکردهایش را نمی پسندیدند و از دنده چپ برخاسته بودند و با آداب و منش وی بیگانه بودند و بارها و بارها حرمت این پیشکسوت را شکستند و حتی به دادگاهش کشاندند او زیر بار فشارها کُرنش نکرد. وجاهت او به قدری فراگیر بود که حتی رقیبان به وی غبطه می خوردند شاید بهتر این باشد که بنویسم ناکامی ها و تهمت ها بالاخره او را از پای درآورد.
کاش آن عده که امروز ستایشگر می شوند در هنگام حذفش به دادش می رسیدند امروز اما؛ در فقدان او مرثیه سرایی می کنند! و گوی سبقت را از دیگران می ربایند زیرا یقین دارند به برکت بیماری عمومی ضعف حافظه رفتار دیروزشان با این برکت روزگار، از خاطر همکاران محو خواهد شد… زهی خیال باطل.
اغلب افرادی که شناخت هر چند مختصری از او دارند معتقدند که مستقل از هر گروه و جناحی کار می کرد و تنها دغدغه اش مسائل و مشکلاتی بود که رسانه در حال حاضر با آن رو به رو است.
پدر دلسوز و دوست داشتنی سفرت بخیر… هزاران هزار حیف ….
مطمئنا استادان و حق دوستان من در مطبوعات درباره این نازنین روزنامه نگار بامرام و پیشکسوت و اهل دل بیشتر خواهند نوشت.
و اما بعد…
تمام حرف من این است که از نگاه ابزاری به شخصیت ها فاصله بگیریم و آنان را صرفا تا زمانی احترام نکنیم که مواضع ما را بر زبان می آورند آنان همواره مورد احترامند حتی اگر دیدگاهی خلاف ما داشته باشند.
یادش تا همیشه با ما…