فاطمه حمدی- همیشه همینطور بود وقتی می خواست از خانه بیرون برود انگار با مشکلات زیادی روبرو بود با دستانش چرخ ها را می چرخاند. تمام موانع آسفالت کوچه و خیابان را رد می کرد وقتی هم که می خواست از روی جوی آب رد شود با شرمندگی از عابران پیاده می خواست او را از روی پُل رد کنند تا به آنسوی خیابان برود. و در آخر راهی که از خانه آمده بود را دوباره باید طی می کرد، دیگر برایش عادت شده است که در هر ازدحامی، سنگینی نگاههای مردم را روی خود حس کند.
مردم… مردم یعنی کسانیکه به محض دیدن یک فرد معلول سر تکان می دهند و مدام در گوش یکدیگر پچ پچ می کنند. مردم یعنی کسانیکه حتی برای لحظه ای نگاهایشان را از روی این افراد بر نمی دارند؛ نگاهی پر از ترحم و ترس.
مگر ما مردم تا به حال افراد معلول یا استثنایی و عقب مانده ندیده ایم؟ مگر نمیدانیم نگاه کردن پی در پی در یک مکان عمومی تجاوز به حریم خصوصی افراد است؟
مگر این را نمی دانیم که با این نوع دلسوزی که با آه و ناله و سر تکان دادن همراه است، کمکی که به این افراد نمی شود هیچ، یک درد هم به دردهای آنها اضافه می شود تا با خود عهد کنند که کمتر به میان مردم بیایند؟!!
راستش را بخواهید در پاسخ به این سوالات باید بگویم ما نمی دانیم و نمی توانیم این دست افراد را درک کنیم، چون تعریفمان از زیبایی کلیشه ای است.چون ما اینطور فکر می کنیم و اینطور یاد می دهیم که هر کسی کمتر به ما شبیه بود زیبا نیست.
ما تصور می کنیم که زیبا نیست چون عادت کرده ایم به زیباییهای ظاهری در حالیکه یافتن زیبایی در نگاه این افراد کار خیلی سختی نبود. کافی بود جز برای دلسوزی به او نگاه می کردیم.
متاسفانه ما هنوز نمی دانیم که خیره شدن به کسی که در ظاهر خود نقص دارد، تجاوز به حریم خصوصی او است و او را آزرده خاطر می کند.
ما این را هم نمی دانیم که سر تکان دادن و آه کشیدن برای کسی که حاصل یک اشکال ژنتیکی است هیچ دردی از او دوا نمی کند و باری از رو شانه های او بر نمی دارد.
اما ای کاش می دانستیم و می توانستیم به او مانند شهروند عادی نگاه کنیم، گاهی با آنها وارد گفتگو شویم و اگر نمی توانیم این کار را انجام دهیم پس لااقل نگاهمان را از آنها برداریم، چون این رفتار بیش از آنکه دلسوزانه باشد توهین آمیز است.