یونس قیطانی/ معاون ارشاد ایلام
مردمانی ساده و شاد، با غم هایی عمیق در درون که هیچ گاه بهانه اش نکردند تا طرب و آواز را از ما بگیرند، مهمانانی به ظاهر ناخوانده ولی دیرپای …
مردمانی قانع با دلی فراخ ، که از زمینِ خدا ، به حاشیه ی شهری، سواد روستایی، خرابه ای و هرجایی اکتفا و در هر سرزمینی اقامت می کردند ، با حفظ خرده فرهنگ های درون خانوادگی، خود را با دیگر مردمان وفق می دادند …
مردمانی به غایت هنرمند، صاحب حرفه ها و پیشه های باستانی و سُنتی از موسیقی و آواز و رقص گرفته تا صنایع دستی و چوبی و …
هنوز یادم نرفته، بیشتر اوقات مورد بی مهری قرار می گرفتند، نگاهمان همیشه بر آنها سنگینی می کرد؛ حتی برای شان از القابی همچون « مسلمان » استفاده می کردیم تا از برخورد و همراهی شان برائت جوییم ؛ انگار واقعا واژه ی مقابل « کولی» می شد « مسلمان » …
نمی دانم در سایر سرزمین ها با دین و مذهب دیگرگون ، به آنها چه می گفتند !؟
آن ها در روزگاری که قفسه ی کتابخانه ها و پستوی دانشگاه ها از مقالات و کتاب هایی با موضوع « جهان وطنی » انباشته نشده بود ، این مهم را هر روز به ما می آموختند ؛ در واقع آن ها نشان دادند ، خطوط ِمرزهای جغرافیایی بر روی نقشه ها ، کلاه توری گشادی بیش نیست که بر سرِ زمین گذاشته شده است …
کولی ها، لولیان، سوزمانی ها، قاراچی ها، غربتی ها و … هر چه بودند، به راستی که فصل مشترک آدم ها بودند، ساده، صبور و سر به راه …
دیرگاهی ست آن گونه که باید، در شهر و دیارم از آن ها خبری نیست؛ شاید هم قاطی ما آدم ها!؟ شده اند …