به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی رحماندوست نویسنده و شاعر درباره مفهوم قصه گفت: قصه تعریف و تصویر زندگی است که شاید این زندگی اتفاق نیفتاده باشد، اما مانند تابلویی در ذهن مخاطب مجسم میشود و تمام لحظههای یک زندگی در این تصویر ملموس است. قصهها نشانگر شیوه زندگی مردم یک جامعه است. ما با قصههای هر دوره به آرزو، نیازها و وضعیت مردم در زمان نگارش قصه پی میبریم.
او درباره قصه گویی مادربزرگها بیان کرد: قصه و مادربزرگ دیگر به قصهها پیوسته است. درخانههای کوچک امروز امکان شکلگیری چنین موقعیتی وجود ندارد. ما دیگر با مادربزرگها زندگی نمیکنیم و اگر هم این همزیستی باشد، قطعاً جایی برای قصه گویی مادربزرگ مثل گذشته مهیا نیست. قصه گویی کاربردهای متفاوتی پیدا کرده و به تعاریف جهانی نزدیک شده است. با احترام به شیوه قصه گویی مادربزرگها باید بگویم امروز نوع قصه گویی متفاوت از گذشته است. جشنواره قصه گویی یکی از راههای نزدیک ماندن به تعاریف جهانی قصه گویی است.
او به اهمیت قصه گویی در دنیا اشاره کرد: قصه گویی در دنیا به شکل جدی برگزارمی شود و آکادمیهای قصه گویی در کشورهای مختلف وجود دارد، من این دانش را در دانشگاه تدریس میکردم. اقشار مختلف جامعه به دلیل احساسی قصه را دوست دارند. با توجه به اینکه مردم در کشورهایی که امکانات سرگرمی و تفریحی مدرن و متعددی دارند، بخشی از هزینه زندگی را صرف حضور در سالنهای قصه گویی میکنند، باید به این نکته پی ببریم که قصه گویی نیاز درونی انسان است.
رحماندوست افزود: در کشورهایی های که نرخ مطالعه پایین است، با سیاست گذاریهای کلان به عمدهترین راه گسترش مطالعه قصه گویی از آغاز و حتی پیش از تولد است. کودکان قطعاً معنی شعر و قصه را در آن دوران متوجه نمیشوند، اما در ناخودآگاهشان تأثیر دارد.
این نویسنده به نتایج قصه گویی به عنوان امری مهم تاکید کرد: متلهای قدیمی فرهنگ ما بی معنی است، اما همیشه ما را شاد میکند و این به حسی برمی گردد که در پس این ریتم و واژهها است. رازی در قصه است که انسان زمانی که آنرا میشنود، تمایل به توانمند شدن و خواندن پیدا میکند. یک کتابدار برای اینکه دیگران را به مطالعه اثر جذب کند، باید بخشی از کتاب را قصه خوانی کند. فعالیتهای من طی سال درراه قصه گویی به امید این بوده که میزان مطالعه درکودکان و در نهایت کل جامعه افزایش پیدا کند. دوم اینکه امیدوارم از این رهگذر ارتباط عاطفی بین بچهها بیشتر شود. ما درهمان خانههای کوچکی که دیگر مادربزرگ قصه گویی نمیکند، ارتباط کم شده است. ما در خانهها یکدیگر را میبینیم، اما نمیبینیم. ما حتی نمیدانیم اعضای خانواده مان با چه لباسی از خانه بیرون میروند. ما به صحبت چهره به چهره و آرامش بخشی به یکدیگر نیاز داریم. بازیهایی مثل لی لی حوضک با لمس همراه است و این لمس، ارتباط عاطفی به همراه میآورد. قصهها الزاماً نباید آموزنده باشند. قصههای کودکان الزاماً نباید بر منطق عمودی شکل بگیرد. به طور مثال، وقتی داریم در قالب قصه به کودک پیام میدهیم که شکلات نخورد، قطعاً کودک در چنین لحظهای به فکر شکلاتها است که مادر این شکلاتها را کجا پنهان کرده است.
او درباره اهمیت قصه گو توضیح داد: قصهگو برای من مهمتر از قصه است. در سالهای گذشته هزاران قصه برای ما گفتند که هیچکدام معنی ندارد، اما هنوز در ذهن ما مانده است. در این روزگار مهمترین نیاز ما یادگیری چگونگی ارتباطگیری است. من گاهی وسط قصه گویی صدایی از جمع میشنوم که نشان میدهد کودک نیاز به اظهار نظر و درک متقابل دارد و در حال خلاقیت و قصه سازی در ذهن خود است. من گاهی برای بزرگسالان هم قصه می گویم. ما باید در مقابل هم صبور باشیم و این مساله در قصه گویی ایجاد میشود.
او قصه گویی برای کودک امروز را نیازمند شیوههای مدرن برشمرد و افزود: کودک امروز حوصله قصه گویی ما را دارد و اتفاقاً اگر برایشان قصه بگوییم با جان و دل به قصه ما گوش میدهند، حتی وقتی ما خسته از قصه گویی باشیم، کودکان تصمیم میگیرند که خودشان قصه بگویند. نکتهای که باید در قصه گویی برای کودک امروز در نظر بگیریم، بازنویسی قصهها است. نویسندگان آمریکای لاتین قصههای قدیمی فرهنگشان را با شیوهای مدرن بازنویسی کردند و رمانهای شگفت انگیزی را ارائه دادند. قصههای ایرانی کهن هم ظرفیت شیوه بیان جدید را دارند. پیوند بین دیروز و امروز، نیاز قصه گویی مدرن است.
رحماندوست شیوه های قصه گویی را چنین تفکیک کرد: شیوه قصه گویی از گذشته وجود دارد، نخست شیوه قصههای فولکلوریک یا همان قصههای مردمی است که درهر دوره و زمان تغییراتی پیدا کرده و ریشه و پیرنگ های اصلی این شیوه یکسان است. قصههای دیگرنیز به همان شیوه کلاسیک بیان شده، اما تا حدی ریشه در قصههای فولکلوریک دارد. قصههای کلاسیک را با بیان دو مثال تفاوت در نوع روایت قصه را توضیح میدهم. فردوسی شاهنامه را بر اساس افسانههای مختلفی که در موقعیتهای مختلف دیده، نوشته، اما کسی مثل سعدی از این شیوه استفاده نکرده و به طورمثال در بخشهایی از اثر این شاعر بزرگ میخوانیم، «حکایت کرده اند که…»؛ اما ما به شیوه فردوسی در قصه گویی نیاز داریم، یعنی باید از موقعیتهای اطراف قصه پرورش دهیم و خلاقیت داشته باشیم.
این شاعر درباره بازنویسی قصهها توسط خود توضیح داد: قصههای مختلفی را بازنویسی کردم، اما بازآفرینی را در این بازنویسی لحاظ کردم. اگر این اتفاق نیفتد، قصه نویسی به مرور از بین میرود و برای نسلهای جدید جذابیتی ندارد. این نسل و بالطبع نسلهای بعدی بیش از حالا به دنبال خلاقیت و نوآوری است، در نتیجه بازنویسی صرف هر چند که برگرفته از موقعیت بسیار جذابی باشد، اما بدون خلاقیت مخاطبی ندارد. هر قصهای قطعاً تأثیراتی بر روی مخاطب دارد اما امروز تعقیب قصه توسط مخاطب مستلزم نوگرایی است.
رحماندوست قصه خود را چنین بیان کرد: قصه مصطفی رحماندوست، زندگی مردی است که ۴۱ سال از عمر و خلاقیتش را برای کودکان گذاشته تا بچهها شاد باشند و تفاوتها را بپذیرند و خودشان را برتر از دیگری ندانند.
یادآور میشود؛ بیست ودومین جشنواره بین المللی قصه گویی از ۲۲ آذر ماه تا ۳۰ همین ماه در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان ادامه دارد.